محاکمه سقراط،اعدام روشنفکر و روشنگری بود
لاله انبلی لاله انبلی

 

Sokrates 470 – 399

سقراط شناسی با کمک نقل قول های دیگران .

 

  جوانی سقراط مصادف بود با شکوفایی آتن بعد از پیروزی درجنگ برسپاه ایران ، و پایان عمر او همزمان شد باشکست یونان درمقابل ارتش دولت اسپارت . وچون سقراط نوشته ای ازخود بجا نگذاشته، منبع شناخت اوغیراز دو شاگرداش؛ افلاتون و گزنفون، نوشته های ارسطو و اریستافانوس هستند. به این دلیل، انتقال فلسفه او به زمان ما ازطریق چهارنفرنامبرده صورت گرفته است. سقراط را میتوان نقطه عطفی درتاریخ فلسفه غرب دانست: اسطوره گرایی باستان، طبیعت شناسی، و جنبش سوفسطائیان، پیش ازاو – و فلسفه باستان، سدههای میانه، عصر جدید، وزمان حال،- جریانات فکری بعدازاوهستند. شکایت، محاکمه وحکم اعدام برای سقراط راامروزه بدلایل سیاسی میدانند، گرچه آنزمان او را ظاهرا به آته ایست بودن نیز متهم نمودند.

 پیرامون سقراط اشاره میشود که هیچ فیلسوفی مانند او تکامل فلسفه غرب را در طول 2400 سال گذشته این چنین تحت تعثیرخود قرار نداد. گرچه اوسیستمی فلسفی ازخودبجانگذاشت،ولی اورا نقطه پایانی برمکتب سوفسطائی بشمارمی آورند. سقراط را نه تنها ناجی بشر درفلسفه بلکه یکی ازمهمترین چهرههای تاریخ فلسفه درجهان بشمار می آورند. یکی دیگر از فعالیتهای روشنگری اودرآنجاست که کوشید تادین راازخرافات درزمان خودپاک نماید. مخالفان اوآنزمان اعلان نمودند که پرسشهای سقراط پیرامون ماهیت خدایان یونان، موجب زوال و انحلال دین میشود. زندگی ومرگ سقراط را اثبات فلسفه عملی نیز دانسته اند. چون او نخستین نظریه پرداز شناخت است، وی را اولین انسان مدرن درسیراندیشه نیز بشمار می آورند. درنزد سقراط ،فلسفه بیشتر عمل است تا تئوری . او نه تنها یکی از بزرگترین اخلاقگرایان تاریخ فلسفه بلکه یکی از مهمترین مربیان بشری نیزبشمار می آید.

  و چون فلسفه گری آنزمان شغلی ثبت شده نبود، سقراط می بایست از طریق بحث های خیابانی، یا کوچه-بازاری به روشنگری می پرداخت . او هنر پرسش-پاسخ خود در دیالوگ با دیگران را "هنرزایمانی" نامید که به تولد و کشف حقیقت کمک میکنند. در حین پرسشهای او دو موضوع مهم بود : طنز و هنردیالوگ زایمانی. برای او طنز وسیله ای تربیتی برای رابطه با جوانان و بزرگسالان بود. روش بحث اوبا هدف کشف حقایقی از خاص به عام – و یا از استثنا به قاعده ، است. متد بحث کردن او "طنزسقراطی" است، یعنی استفاده عمدی ازیک نادانی ظاهری درگفتمان است. روش بحث و دیالوگ ازطریق کلام، با جوانان و مردم علاقمند، جنبه روان-درمانی نیزداشت، چون او میخواست دربحث به شنونده کمک  بنماید. هدف او از بحث در دیالوگ این بود که نه تنها بادیگران رابطه برقرار نماید بلکه دو طرف بحث بتوانند به اصلاح نظراتشان  بپردازند. او با انتقاد از دانش محدود جوانان به آنان می آموخت تادرآینده بتوانند بطور مستقل فکرکنند و در خدمت یک "دولت خیریه" یا نیکوکار باشند.

  سقراط برای اخلاق ارزش بیشتری قائل بودتا برای دانش، گرچه دانایی را نوعی تقوا میدانست. شاید به این دلیل فعالان جنبش روشنگری قرنها بعد در اروپا، روی پرچم مبارزاتی خود شعار " سقراط گرایی " را درزمینه اخلاق و تعلیم و تربیت نوشتند . برای اوانسان بایددرمرکز تفکر قرارگیردوحقایق وارزشهایی باید برای اینگونه انسان نعرفی گردند. فلسفه انسانگرایی سقراط ، خوشبینانه است چون اوانسان را ذاتا موجودی نیکوصفت بحساب می آورد. اومیگفت اگربرای آگاهی انسان،سخن و تشویق نتوانند کمک کنند، تنبیه و جریمه نتایجی نیزببارنخواهند آورد. افلاتون، سقراط رایکی ازمنتقدین آشتی ناپذیر جنبش سوفسطایی بحساب می آورد، گرچه آریستفانوس درکمدیهایش سقراط را نوع خاصی ازتفکر سوفسطایی معرفی میکند. یکی دیگراز فعالیتهای مهم سقراط ، کوشش وی برای ساختن مفاهیم اخلاقی مانند: قناعت، میانه روی،دوستی، شجاعت، عدالت، و زیبایی بود. اودردیالوگهایش به توضیح اینگونه مفاهیم می پردازد . اهمیت سقراط برای فلسفه نظری را، ساختن اینگونه مفهوم سازیها میدانند. گرچه سقراط به انتقاد از اسطورهها و عقاید چندخدایی می پردازد، او ولی همچون سوفسطائیان از طبیعت شناسی بسوی انسانشناسی و اخلاقگرایی تمایل یافت و همچون سوفسطائیان فلسفه طبیعت شناسی را بسوی فلسفه اجتماعی و انسانگرایی تکامل داد ولی بجای فردگرایی سوفسطایی که شعار "همه چیز ممنوع نیست، اجازه هرکاری است"، طرفدار رعایت قانون واحترام به آن بود حتا اگر حکومتی مردمی روی کارنباشد. اودررابطه بافساد دولتی درجامعه و بحث های بی نتیجه سوفساطائیان بااطرافیان میگفت که درآن جامعه بیمار، روشنفکران و دولتیان نه باهمدیگر، بلکه ضد همدیگر یا درکناریکدیگر،بدون اهمیت دادن به نظر دیگری،حرف میزنند و بحث میکنند.

    مشهورترین شاگردان سقراط: اریستییوس، گزنفون، و افلاتون هستند. سقراطی را که افلاتون دردیالوگهایش معرفی میکند، بعدها آموزگار دو مکتب فلسفی رواقی و کلبی گردید. افلاتون ؛این تراژدی نویس نابغه، نه تنها درادبیات و تاریخ فلسفه جهانی جایی ابدی برای سقراط بازنمود، بلکه اورا یکی از علاقمندان نجات بشری برای قرون بعدی نمود. یاسپرز مینویسد که دیالوگ فایدون؛ نوشته افلاتون،یکی ازاسنادمنحصربفرد نسل بشراست، به این دلیل سقراط را درمدنظرداشتن،یک شرط اجتناب ناپذیر فلسفه گری است. پوپر،سقراط رامثالی برای راسیونالیسم انتقادی نامید چون برای سقراط، آزادی تفکر و بیان، تنها فرم زندگی بودند. نیچه، سقراط راتابلوی روی در ورودی آموزشگاه علم و دانش دانست. برشت اورا حتا یکی از متفکران پیش از مارکسیسم بشمارآورد. راسل رفتار وعکس العمل سقراط دردادگاه ،بعدازاعلان حکم اعدام رابه یک شهید راه حق تشبیه نمود که به صدای وجدان بیدارخود گوش فراداده بود. او سقراط راقربانی اعمال زشت شارلاتانهایی دانست که آنزمان درمسندقدرت بودند. کانت بااشاره به سقراط میگوید باوجود مرز عمیق شناخت و حجم دانستنی هایش،ولی اعتراف به نادانی نمودن،نشان از عمق فلسفه یک عالم است.

  سقراط همچون پدرش،شغل سنگ تراشی و مجسمه سازی راآموخته بود و گویا یکی از زبردستان این هنر بود. وی درچندین جنگ یونان بعنوان سرباز پیاده نظام نیز توانایی و شهامت هایی  ازخودنشان داده بود. و بعدها زمانیکه عضو شورای شهربود، باتکیه برقانون به مخالفت با حکم اعدام چند نظامی پرداخت که در بلبشوی آنارشیستی دمکراسی موقت،گروههای ناسیونالیست،آنان را به بهانه ناتوانی نظامی به مرگ محکوم نموده بودند. افلاتون بعدها درآثارخود به توصیف رفتار سقراط درلحظات اعدام پردخت ونشان داد که او درهنر مردن نیز دارای فلسفه ای خاص بود ،بدون اینکه به گریه و زاری و پشیمانی بیفتتد. اودرآنجا ازدوستان وآشنایانی که به دیدارش آمده بودند خواست که همیشه درزندگی درمقابل سختی ها مقاومت نمایند و خطاب به حاضرین؛ به طنز میگوید که بعدازمرگ چنانچه آندنیایی نباشد،انسان ازرنج این جهان راحت شده، و چنانچه آندنیایی باشد، او خوشحال است که درآنجا همدم هومر و ادیسه میگردد!.

   مشهورترین شعارسقراط دررابطه با حقیقت، دانایی و ارزشها :" خود را بشناس !" بود. اومدعی بود که در حرف و عمل، حقایق و ارزش هایی کلی،عمومی و عینی وجوددارند. گرچه او دقیقا نمیدانست که چه میخواهد، ولی او میدانست که چه نمی خواهد. سقراط گاهی به بحث با نظامیانی می پرداخت که مفاهیمی مانند: شهامت و شجاعت را نمی شناختند!. او چون بالاترین نیکی را، دسترسی به دانایی و دانش میدانست، مدعی بود که درفلسفه سیاسی، دانایی و تقوا به صورت عدالت در جامعه مطرح میگردند و یک دولت و حکومت عادل باید هدف عمل و مبارزه سیاسی انسان باشد. به نقل از افلاتون او در تماس با شاعران متوجه شد که آنان نه ازطریق دانش ودانایی و شناخت، بلکه از اره استعداد طبیعی و شور و شوق خود، به این هنر روی آورده اند. امروزه اشاره میشود که عشق سقراط به حقیقت و عدالت باعث اتحاد دشمنان وی برای نابودی او گردید . آنان سقراط را متهم نمودند که با بحث های صوری روشنفکری، بین جوانان بیکاری و بی عملی را رواج میدهد، درحالیکه به پیروی از وجدان آگاه،افشاگری بالاترین دستورزندگی اش بود. وی دررابطه باخودداری اش برای فرار از زندان،پیش ازاجرای حکم اعدام گفته بود، همچون زمان جنگ،جنایت و بی شرمی است اگرسرباز،پست دیده بانی خودراترک نماید. او این رفتارخودرا نشانه وفاداری به قانون و سرپیچی نکردن از آن میدانست .

 


February 4th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان